زبانحال امیرالمؤمنین علیهالسلام با حضرت زهرا سلاماللهعلیها
شاعر : عماد بهرامی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین
قالب شعر : غزل
چه زجری میکشم میبینمت در بستر اینگونه نزد پروانهای مثل تو زهرا پرپر اینگونه
اگر من آمدم خانه نیازی نیست برخیزی نیا جان علی دیگر خودت پشت در اینگونه
جوابم کرده این شهر پُر از نامرد قنفذ دار جوابم را نده بانوی خوبم با سر اینگونه
خودم دیدم لباست را که رویش لکۀ خون بود یقیناً زخم داری فاطمه در پیکر اینگونه
الهی که نبیند هیچ مردی آنچه من دیدم الهی که نیفتد پیش چشمی همسر اینگونه
اگر حتی دری آتش گرفت و پیکری هم سوخت الهی که نگیرد بر تنی میخ در اینگونه
قرار این بود، غربت تا ابد سهم خودم باشد غریبی مرا یکجا گرفـتی در بر اینگونه
منی که یک تنه میکندم از قلعه در آن را چه شد که هستیام افتاد در پشت در اینگونه
دری آتش گرفت و خیمۀ عمر حسینم سوخت شبیه مادرش میسوزد از غم خواهر اینگونه
شبیه چادری که پشت در، در شعلهها میسوخت میان خیمه معجر میشود خاکستر اینگونه
|